بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمغواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
ز آشنایان کهن یار و پرستاری نیست
یارب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کن در این شهر طبیب دل بیماری نیست
به یاد راز دل
پنجشنبه هشتم دی 1390ساعت 14:44